یه بار هم سر کلاس فلسفههنر به همین مشکل برخورد کردیم. همهی بچهها طلبه بودن و به شدت به این عقیده قائل بودند که اسلام دین کاملیه و باید در مورد هر مسئلهای خودش نظریهی تاسیسی داشته باشه. خب اینجا بود که به این مشکل برخورد کردیم که هنر، یا حداقل بیش از نود درصد هنرها اسلامی نخواهند بود چون به جز خطاطی که تشویق مستقیم به آن شده، هنر دیگهای رو نداریم که ائمه به خود آن توصیه کرده باشند. تازه خیلی از اونها که نهی هم دارند مثل موسیقی و پیکرتراشی.
استاد سید رضی موسوی میگفتند بهتره که با نگاه حداقلی به قضیه نگاه کنیم؛ به این معنا که اگر هنری با قوانین دینی ما منافاتی نداشت و مخالف احکام اسلامی نبود، اگر بتونه مفهوم خوبی رو برسونه هنر اسلامی محسوب میشه. شاید با این فرض بتونیم داستاننویسی، فیلمسازی، نگارگری، موسیقی و ... رو با حفظ همون شرط، یعنی عدم تنافی با دستورات اسلامی، هنر اسلامی بدونیم. که خب طبیعتا دو شرط بالا در همه مصداقهای این هنرها وجود نداره و به طور قطع موسیقی غیر اسلامی، نگارگری غیر اسلامی داریم.
هنوز مطمئن نیستم که این طرز برخورد با قوانین اسلامی درست باشه یا نه ولی فعلا کجدار و مریز دارم توی برخوردهای اجتماعی، رسم و رسوم، آداب معاشرت، لباس پوشیدن، مدل مو، مسائل اقتصادی و ... همین طور عمل میکنم. یعنی با نگاه حداقلی. چون توی این تعطیلات عید نوروز با داداشم زیاد از این بحثها داشتیم که آیا خیلی از این رسم و رسوم نوروز اسلامی هست یا نه. مثل عیدی دادن، شکل پذیرایی، هفتسین و ... . در مورد بعضی از اونها به همین روش به نتیجهی اثباتی رسیدم. مثل عیدی دادن که تحت عنوان هدیه دادن قرارش دادم. یا دید و بازدید که دستور صریح داریم. ولی خداییش هر کاری کردم با سفره هفتسین نتونستم کنار بیام. یا سیزدهبهدر که دیگه واقعا خندهدار به نظر میاد.
البته اصل قضیه از کتوشلوار خریدن من شروع شد که داداشم میگفت به نظر تو این لباس اسلامی هست یا نه. من هم کلی صغرا و کبرا چیدم که در شرایط فعلی و عرف فعلی جامعهی ما یکی از اسلامیترین لباسها کتوشواره! البته شاید هر کس دیگهای هم که هفتاد-هشتاد تومن برای لباس پیاده شده بود همین حرف رو میزد، مخصوصا توی شهر ما!